پخش مستقیم حرم رضوی...
پخش مستقیم و زنده
حرم رضوی در سایت
Razavi.ir
ما را هم در دعاهایتان فراموش نکنید
التماس دعا
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 1383 | hoojre |
پخش مستقیم حرم رضوی...
پخش مستقیم و زنده
حرم رضوی در سایت
Razavi.ir
ما را هم در دعاهایتان فراموش نکنید
التماس دعا
با نزديك شدن روز انتخابات بازار تخريب ها، شايعات و نقل قول هاي نادرست در قالب هاي مختلف و گسترده مثل پيامك و شبكه هاي اجتماعي، بيش از پيش داغ شده است.
به گزارش رجانيوز، طي چند روز گذشته موجي از تلاش ها براي تخريب و تضعيف سعيد جليلي در قالب ارسال پيامك هاي ميليوني از سامانه هاي ارسال پيامك، كليد خورده است.
محتواي اين پيامكها گستره وسيعي از شايعات، تخريب ها و نقل قول هاي نادرست را شامل مي شود كه از جمله آنها مي توان به شايعه انصراف دكتر جليلي از انتخابات، نظرسنجي هاي ساختگي براي ايجاد ترديد در راي آوري سعيد جليلي و نقل قولي از آيت الله مهدوي كني عليه جليلي اشاره كرد.
گفتني است طي دو روز گذشته "پيامك هاي ميليوني تخريبي" به طور آشكار كوشيده اند در قالب آنچه "انتشار نتايج نظر سنجي هاي انتخاباتي" مي خوانند، دكتر جليلي را فاقد بدنه اجتماعي و بدنه راي نشان داده و با القاي "خطر راي آوردن گزينه اصلاحات" هواداران جليلي را در راي دادن به او دچار ترديد نمايند.
اين در حالي است كه رهبر معظم انقلاب بارها بر لزوم "تشخيص اصلح" و كوتاه نيامدن از آن تاكيد كرده اند. چندي پيش رهبر معظم انقلاب ، به تلاش براي تاثيرگذاري بر آراء از طريق "پيامك هاي ميليوني اشاره كرده و يادآور مي شوند كه اين گونه اقدامات نبايد در انتخاب "اصلح" و "راي دادن" به او موثر باشد. ايشان در در صحبت هاي خود به مناسبت آغاز سال جديد در حرم مطهر رضوي مي فرمايند: "البته اين روزها با اين وسائل عجيبِ رسانهايِ كنونی ــ اين پيامكها و امثال اينها ــ متأسفانه حرفهای گوناگون، نسبتهای گوناگون به اشخاص گوناگون، رواج دارد. گاهی ممكن است يك نفر هزاران پيامك بفرستد. برای من گزارش دادند كه ممكن است در ايام انتخابات، روزی چند صد ميليون پيامك رد و بدل شود. مراقب باشيد، تحت تأثير اين چيزها قرار نگيريد؛ نگاه كنيد، تشخيص بدهيد، اصلح را بشناسيد و برای ادای تكليف، اسم او را به صندوق رأی بيندازيد"
شوراي نگهبان در كلام امام خميني (ره)
در تمام مواقعی که مقتضی بوده است، شورای نگهبان را تایید کرده ام
...از تحمل زحمات و رنجهای شما تشکر می کنم. شما توقع نداشته باشید که مورداهانت واقع نشوید. همه می دانید تا کسی کاری انجام ندهد کسی به او توهین نمی کند.توهین برای کسانی است که می خواهند زنده باشند. هیچ کدام از ما نباید انتظار تعریف را داشته باشیم . باید به حکم خدا عمل کنیم و به این هم کاری نداشته باشیم که چه کسی ازاین کاری که برای خدا می کنیم خوشش می آید و یا چه کسی بدش می آید. من در تمام مواقعی که مقتضی بوده است، مجلس و شورای نگهبان را تایید کرده ام. ما باید دست دردست یکدیگر بگذاریم تا یک کشور اسلامی درست کنیم . امروز تبلیغات علیه من و شما نیست ، تبلیغات علیه اسلام است. اگر ما با اسلام کاری نداشتیم کسی با ما بد نبود.
صحیفه امام ج 17ص441
ملت، مديرى میخواهد كه موانع اجراى برنامه ۵ ساله را رفع كند
همانطور كه در مطلب قبلی صفحهی ویژه انتخابات گفته شد، حضرت آیتالله خامنهای، رئیسجمهوری را مسئول اصلی تحقق سند چشمانداز بیستساله میدانند. انتظار رهبر انقلاب از رئیسجمهور این است كه او شخصی باشد كه بتواند برنامههای پنجساله را در راستای چشمانداز پیش ببرد و موانع پیش روی برنامه را با قدرت از سر راه بردارد. رهبر انقلاب در سال ۱۳۸۴ و در آغاز راه بیست سالهی چشمانداز مسیر دولت را اینگونه ترسیم كردند:
امروز كشور ما به حول و قوهى الهى به اين توانايى و قدرت رسيده است كه بتواند آيندهى بيست سالهى ايران را طراحى كند. اين مدت بيست ساله، يعنى چهار برنامهى پنجساله. اولين برنامه، امسال آغاز خواهد شد. در آغاز برنامه، يك مديريت كارآمد، با كفايت و پُرنشاط بايد سر كار باشد تا بتواند سازههاى اين برنامه را مستحكم و استوار كند و پايههاى اين برنامه را به طور عميق و محكم پىريزى كند. اهميت اين انتخابات در اين است كه ملت ايران مىخواهد مديرى را انتخاب كند كه بتواند موانع اجراى برنامه را از سر راه ملت ايران بردارد؛ مثل بولدوزرى كه موانع را برمىدارد تا جادهيى را صاف كند.
۱۳۸۴/۰۱/۰۱
http://farsi.khamenei.ir/package?id=22298&news_id=22476
بن سینا (شیخ الرئیس ابو علی سینا) یا پور سینا (۳۵۸-۴۱۶ خورشیدی، ۳۷۰-۴۲۸ قمری، ۹۸۰-۱۰۳۷ میلادی) پزشک اهل ایرانزمین، مشهورترین و تاثیر گذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان اسلامی بود.[۱] وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشتهاست که تعداد زیادی از آنها در مورد پزشکی و فلسفهاست. جرج سارتن او را مشهورترین دانشمند سرزمینهای اسلامی میداند که یکی از معروفترینها در همهٔ زمانها و مکانها و نژادها است. کتاب معروف او کتاب قانون است.
ابن سینا یا پورسینا حسین پسر عبدالله زاده در سال ۳۷۰ هجری قمری و در گذشته در سال ۴۲۸ هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف بود. نام او را به تفاریق ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفتهاند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجةالحق شرفالملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهمترین کتابهای او عبارتاند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکی.
«بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچیک از حکمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامهای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگترین کسی است که از عهده این کار برآمد.»(اموزش و دانش در ایران، ص۱۲۵)
«وی شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود.»(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۴۹۳)
بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:
پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان میبردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنانکه آموزگارانم از دانستههای من شگفتی مینمودند.
در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانشهای روزگار خود چیزهایی میدانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتل به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه میآموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.
ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی میگفت میگماشتم و در ذهنم به بررسی آن میپرداختم و آن را روشنتر و بهتر از آنچه استادم بود فرامیگرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.
چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمیرفت در کوتاهترین زمان در این رشته موفقیتهای بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان میکردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.
عد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمیفهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمییافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنانکه مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبردهبودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید میشدم و میگفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان میگذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار میگشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بیدرنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواریهای آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم.
وقتی من وارد سال ۱۸ زندگی خود میشدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمیدانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم.
ندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتابهایی نوشته بودم. در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آوارهای در شهرها میگشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.
بو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و در آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمسالدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد ۴ ماه در زندان بسر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال ۴۲۸ در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان میرفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و هم در آن شهر به خاک سپرده شد. ر.ک.زندگینامه ابن سینا
ابن سینا از حیث نیرو جسمانی مردی نیرومند بود و به همین خاطر از کار کردن احساس خستگی نمیکرد. او با داشتن این نیروی فراوان جسمی میتوانست از پس کار وزارت فرمانروایان برآید و همیشه چه در یفر و چه در نبرد همراه آنان باشد و علاوه بر این به کار دانش و نوشتن نیز بپردازد. میگویند که او شبها تا دیرگاه به نوشتن کتاب و رساله میپرداخت و در این کار افراط میکرد. ابن سینا از لحاظ نیروی ذهنی و تفکر نیز بسیار نیرومند بود. اینکه او در هجده سالگی توانست تمامی دانشهای زمان خود را فراگیرد خود نشانگر نیروی ذهنی اوست.
نکتهٔ منفی در اخلاق ابن سینا گفتار زشت و تند او نسبت به دانشمندان همدورهٔ خود و حتی به گذشتگانی مانند افلاطون و زکریای رازی بود.
ابن سینا بسیار تابع فلسفه ارسطو بود و از این نظر به استادش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفس ارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی و ثامیسطیوس است. اما ابن سینا هرچه به اواخر عمر نزدیک میشد، بیشتر از ارسطو فاصله میگرفت و به افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک میشد. داستانهای تمثیلی او و نیز کتاب پرحجم منطق المشرقین که اواخر عمر تحریر کرده بود، شاهد این مدعاست. امروزه از این کتاب تنها مقدمه اش در دست است. اما حتی در همین مقدمه نیز ابن سینا به انکار آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا و نجات میپردازد.[۲]
ه دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سینا و سایر دانشمندان ایرانی که در آن روزگار میزیستند کتابهای خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد.
افزون بر این، ابنسینا در ادبیات فارسی نیز دستی قوی داشتهاست. بیش از ۲۰ اثر فارسی به او منسوب است که از میان آنها انتساب دانشنامه علائی و رساله نبض بدو مسلم است. آثار فارسی ابنسینا، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با رعایت ایجاز و اختصار کامل نوشته شدهاست.[۳]
آثار فراوانی از ابنسینا به جا مانده و یا به او نسبت داده شده که فهرست جامعی از آنها در فهرست نسخههای مصنفات ابن سینا[۴] آورده شدهاست. این فهرست شامل شامل ۱۳۱ نوشته اصیل از ابن سینا و ۱۱۱ اثر منسوب به او است.[۳]
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، خطاب به فعالان رسانهای و وبلاگنویسان، فضای هتک حرمت را فضای خلاف شرع، اخلاق و عقل سیاسی دانستند و نسبت به این موضوع تذکر دادند.
به گزارش «وبلاگ نیوز» و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای ایشان در دیدار امروز خود با اعضای مجلس خبرگان، فرمودند: فضاى اهانت و هتک حرمت در جامعه، یکى از آن چیزهائى است که اسلام مانع از آن است؛ نباید این اتفاق بیفتد. فضاى هتک حرمت، هم خلاف شرع است، هم خلاف اخلاق است، هم خلاف عقل سیاسى است. انتقاد، مخالفت، بیان عقاید، با جرأت، هیچ اشکالى ندارد؛ اما دور از هتک حرمتها و اهانتها و فحاشى و دشنام و این چیزها. همه هم در این زمینه مسئولند. این کار علاوه بر اینکه فضا را آشفته میکند و اعصاب آرام جامعه را به هم میریزد – که امروز احتیاج به این آرامش هست – خداى متعال را هم از ما خشمگین میکند.
ایشان با اشاره به فضای رسانهای کشور و فضای وبلاگها، در ادامه بیانات خود گفتند: من میخواهم این پیامى باشد به همهى آن کسانى که یا حرف میزنند، یا مینویسند؛ چه در مطبوعات، چه در وبلاگها. همهى اینها بدانند، کارى که میکنند، کار درستى نیست. مخالفت کردن، استدلال کردن، یک فکر سیاسى غلط یا یک فکر دینى غلط را محکوم کردن، یک حرف است، مبتلا شدن به این امرِ خلاف اخلاق و خلاف شرع و خلاف عقل سیاسى، یک حرف دیگر است؛ ما این دومى را به طور کامل و قاطع نفى میکنیم؛ نباید این کار انجام بگیرد. متأسفانه بعضى این کار را میکنند.
حضرت آیت الله خامنهای این اهانتها را خارج از وظیفه دانستند و فرمودند: من بخصوص به جوانها توصیه میکنم. بعضى از این جوانها بلاشک مردمان بااخلاص و مؤمن و خوبى هم هستند، اما خیال میکنند این وظیفه است؛ نه، من عرض میکنم این خلاف وظیفه است، عکس این وظیفه است...
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای در این زمینه کلیپ صوتی منتشر کرده است که از پخش کننده پایین میتوانید گوش کنید یا از اینجا کیفیتهای مختلف آن را دریافت کنید.متن کامل بیانات ایشان را میتوانید از اینجا بخوانید
برگرفته از سایت وبلاگ نیوز
بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع علماء و روحانیون کرمانشاهحضرت آیتالله خامنهای در سفر به کرمانشاه، حرکتهای مردمی اخیر در منطقه و مأیوس شدن مردم غرب از نظام سرمایهداری را موج سوم گرایش به اسلام دانستند. حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار علماء، فضلاء، روحانیون و طلاب شیعه و اهل تسنن استان کرمانشاه، با اشاره به موج سوم گرایش به اسلام بعد از حرکتهای اخیر منطقه و جنبش ضد سرمایهداری در غرب، وظیفه روحانیت را مضاعف دانستند و تأکید کردند: امروز که سخن جمهوری اسلامی مبنی بر بینتیجه بودن نظام مارکسیستی تحقق یافته و در مورد نظام سرمایهداری نیز در حال تحقق است، علماء و روحانیون باید با استفاده از مبانی مستحکم عقلی و متناسب با نیازهای روز، معارف منطقی و ریشه دار اسلام را برای مشتاقانی که در سراسر دنیا، در حال افزایش است، ارائه کنند.
منبع:پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری |
آزادى و حدود آن
دریافتیم كه آزادى داراى قیودى است و بطور خاص در هر جامعه باید ارزشها و مقدسات آن جامعه محترم شمرده شود.لازمه آزادى این نیست كه انسان هر چه خواستبگوید و به هر قسم كه خواست عمل كن
1- نظریه سیاسى اسلام و شبهه محدود گشتن آزادى با توجه به این كه جامعه اسلامى باید بر اساس احكام و قوانین اسلامى و قوانین متغیرى كه در چارچوبه ارزشهاى اسلامى وضع مىشود اداره گردد و سیستم حكومتى باید با قوانین اسلام منطبق باشد و مجریان قانون نباید از محدوده احكام و دستورات اسلامى پا را فراتر نهند و مردم نیز موظفاند كه به قوانین اسلامى عمل كنند، حال این سؤال اساسى مطرح مىشود كه آیا چنین نظریهاى با آزادى انسان سازگار است؟ انسان باید در وضع مقررات زندگى خود و در كیفیت اجراى آن آزاد باشد، این كه بگوییم حتما باید در این چارچوب حركت كند و این مقررات را رعایت كند، با اصل آزادى انسان كه یكى از حقوق مسلم بشر است منافات دارد.
وصيتنامة سياسي ـ الهي
بسمالله الرحمن الرحيم
قالَ رسولُالله ـ صلَّيالله عليه و آله و سلَّم: اِنّي تاركٌ فيكُمُ الثّقلَيْنِ كتابَ اللهِ و عترتي اهلَ بيتي؛ فإِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّي' يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوضَ.
الحمدُلله و سُبحانَكَ؛ اللّ'هُمَّ صلِّ علي محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِك و جلالِك و خزائنِ اسرارِ كتابِكَ الذي تجلّي فيه الاَحديّةُ بِجميعِ أسمائكَ حتّي المُسْتَأْثَرِ منها الّذي لايَعْلَمُهُ غَيرُك؛ و اللَّعنُ علي ظالِميهم اصلِ الشَجَرةِ الخَبيثةِ.
و بعد، اينجانب مناسب ميدانم كه شمهاي كوتاه و قاصر در باب «ثقلين» تذكر دهم؛ نه از حيث مقامات غيبي و معنوي و عرفاني، كه قلم مثل مني عاجز است از جسارت در مرتبهاي كه عرفان آن بر تمام دايرة وجود، از ملك تا ملكوت اعلي' و از آنجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو نايد، سنگين و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگويم ممتنع است؛ و نه از آنچه بر بشريت گذشته است، از مهجور بودن از حقايق مقام والاي «ثقل اكبر» و «ثقل كبير» كه از هر چيز اكبر است جز ثقل اكبر كه اكبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است بر اين دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتيان بازيگر كه شمارش آن براي مثل مني ميسر نيست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلكه مناسب ديدم اشارهاي گذرا و بسيار كوتاه از آنچه بر اين دو ثقل گذشته است بنمايم.
ذکر شهادت حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه
از سخن سنجى من آشفته حال
شرح حال عشق را كردم سئوال
گفت من آگه نیم ز اسرار عشق
مات و حیران ماندهام در كار عشق
اینقدر دانم كه عشق بى نظیر
هست اندر كشور هستى امیر
ملك را او پادشاهى مىكند
حكم از مه تا به ماهى مىكند
آسمان چون گوى در میدان اوست
دور زن از لطمهى چوگان اوست
كارها دارد عجایب بى شمار
كه نشاید گفت یك از صد هزار
آتش افروز جهان عشق است عشق
خانمان سوز كسان عشق است عشق
دوست را با دوست ملحق مىكند
آن دو تن را فرد مطلق مىكند
مىزند بر پرده صد نقش عجیب
تا حبیبى را رساند بر حبیب
آرى آرى گشت عشق ذو فنون
بر حبیب ابن مظاهر رهنمون
تا رود آن سالك راه و داد
عارف روشن دل پاك اعتقاد
در زمین كربلا با شور و شین
جان دهد بهر حبیب خود حسین
همچنین بود از محبت با نصیب
آن كه در ره همسفر شد با حبیب
سالخورده نخل بستان صفا
مسلم ابن عوسجه آن با وفا
بود اندر كوفه روزى آن جناب
عازم حمام از بهر خضاب
دید در بازار غوغائى بپاست
صحبت از جنگ و حدیث از نینواست
ناكسان كوفه از برنا و پیر
مىخرند آلات حرب از تیغ و تیر
غرق بهر فكر بود آن غم نصیب
ناگهانش در رسید از ره حبیب
گفت با مسلم حبیب این هاى و هوى
هیچ مىدانى چرا داده است روى
گفت نى بر گو تو گر دارى خبر
آگهم بنماى از این شور و شر
چرخ را بر گو دگر نیرنگ چیست
در خلایق گفتگوى جنگ چیست
گفت این قوم برى از نام و ننگ
با حسین ابن على(ع) دارند جنگ
تیغ بران از براى آن خرند
تا ز جسم یاورانش سر برند
اكبرش را غرق بحر خون كنند
ام لیلا را ز غم مجنون كنند
قاسم و عباس او را جسم پاك
همچو گل سازند از نى چاك چاك
چون كه مسلم گشت آگه زین سخن
دود آهش رفت بر چرخ كهن
شد دلش از آتش غیرت كباب
گفت باید كردنم از خون خضاب
عاشق آرى گر به دعوى صادق است
غرق خون گشتن خضاب عاشق است
تا نباشد دست را از خون نگار
كى رسد بر دامن وصل نگار
الغرض آن هر دو پیر حق پرست
از جوانمردى ز جان شستند دست
هر دو را شد غیر حق محو از نظر
هر دو را عشق شهادت زد به سر
هر دو بگرفتند بر كف جان خویش
بهر ایثار ره جانان خویش
آمدند از كوفه بیرون با نوا
ره سپر گشتند سوى نینوا
راه طى كردند تا بردند راه
در حضور شاه بى خیل و سپاه
هست قولى كان دو رند پاك باز
كشته گردیدند هنگام نماز
قول دیگر آن كه در آن سرزمین
شاه را دیدند بى یار و معین
جمع بهر كشتن آن شهریار
لشگرى چندان كه ناید در شمار
وز حریم آن شه عرش آستان
مىرود بانگ عطش بر آسمان
طرفه بزمى چیده شاه كربلا
مىزند دور اندر آن جام بلا
مىگساران پا به هستى مىزنند
پاى بر هستى ز مستى مىزنند
چون خم مىآن دو رند باده نوش
بودشان دل ز انتظار مى به جوش
تا حریف چند ساغر در كشید
پس بدیشان گردش ساغر رسید
ابتدا مسلم به مى بنهاد لب
كرد از شه رخصت میدان طلب
شاه دین از مرحمت بنواختش
پس مرخصى سوى میدان ساختش
تاخت در آن عرصه چون شیر ژیان
بر رجز بگشود از مستى زبان
پس علم شد تیغ آتش بار او
آتش افشانى همى شد كار او
چند تن زان ناكسان خیره سر
جاى داد از پشت مركب در سقر
عاقبت چون گل تنش صد چاك شد
وز ستم غلطان بر وى خاك شد
سرور دین با حبیب نیك پى
حبیب فرزند مظاهر (مظهر) چهارده سال پیش از هجرت پبامبر اکرم در خاندان بزرگ بنی اسد در یمن به دنیا آمد. سال نهم هجری با خانواده اش به مدینه آمد و آنجا ساکن شد. در نوجوانی فقط چند صباح از اوان زندگی را در زمان پیامبر گذراند و در این مدت کوتاه، به خاطردوستی با یکی از کودکان مدینه که او حسین بن علی بن ابیطالب بود، درخشیده این دو نفر با یکدیگر حدود 10 تا 13 سال اختلاف سن داشتند اما حبیب همیشه در مقابل این کودک بسیار فروتن بود. دوران جوانی و میانسالی خود را در کنار امیر المومنین علی علیه السلام با جنگ های صفین و نهروان پشت سر گذاشت و همواره یکی از سرداران و دلاور مردان سپاه علی و نامش در کنار یاران علی علیه السلام رقم خورد. در دوران خلافت امیر المومنین و با آغاز جنگ جمل، همراه آن حضرت راهی بصره شد و پس از پایان جنگ، کوفه را برای زندگی خود انتخاب کرد. پس از شهادت علی علیه السلام، در کنار امام مجتبی علیه السلام و در سایه آن حضرت بود و درس سکوت را از آنحضرت آموخت حبیب بن مظاهر، در این سالها در کنار آل بیت پیامبر غم ها و اندوههای فراوان از دشمنان آل البیت دید تا به سن پیری رسید. به هنگام خروج امام حسین از مدینه به مکه و دعوت مردم کوفه از آن حضرت، که حبیب هم جزو دعوت کنندگان آن حضرت بود و نامه ای در این زمینه به همراه چند نفر برای حسین بن علی نوشت. امام حسین علیه السلام هم نامه ای به حبیب نوشتند و او را به یاری خود دعوت نمودند. حبیب به دنبال شنیدن خبر ورود امام حسین به کربلا، خود را از کوفه به آنجا رسانده و در رکاب حسین ابن علی جنگید و تا آخرین لحظه وفاداری خود را به امام زمانش ابراز کرد و سرانجام در ظهر عاشورا به شهادت رسید.
هنگام شهادت 75 سال داشت و سر او به همراه سرهای شهدا در کوفه گردانده شد.
حبیب بن مظاهر
حبیب مظاهر (مظهر) اسدی از اصحاب خاص رسول خدا و امیرالمومنین علی علیه السلام بود و در جنگ های جمل و صفین و نهروان در کنار امام علی جنگید. او از حاملان علوم علی علیه السلام به شمار میرفت و پسر عمویش، اباثور، در میان اعراب به شاعری و سوارکاری شهرت داشت.
حبیب از کسانی بود که برای امام حسین علیه السلام نامه نوشت و هنگامی که مسلم بن عقیل نماینده امام به کوفه وارد شد، در منزل مختار به حمایت از او سخن گفت.
او به همراه مسلم بن عوسجه در کوفه برای امام حسین علیه السلام از مردم بیعت میگرفتند اما وقتی ابن زیاد وارد کوفه شد و کوفیان مسلم را تنها گذاشتند، افراد قبیلهاش حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه را از چشم ماموران ابن زیاد پنهان کردند.
آن دو وقتی خبردار شدند که امام حسین علیه السلام به کربلا رفته، مخفیانه به سویش حرکت کردند. روزها مخفی می شدند و شبها به سرعت میرفتند تا به اردوی امام علیه السلام ملحق شدند و سرانجام به شهادت رسیدند.
پودر گیاهی ماریانا تنگ کننده واژن
----------------------